تعریف موصوف وصفت و انواع صفت های پیشین و پسین
شنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۳، ۰۲:۰۶ ب.ظ
تعریف موصوف وصفت
تعریف موصوف: اسمی است که توسط صفت توصیف می شود.
نکته: موصوف در لغت به معنی وصف شده است.
تعریف صفت:کلمه ای است که حالت،مقدار و یا ویژگی های اسم را بیان می کند یا توضیحی درباره ی آن می دهد.
مانند:
سیبِ سرخ (موصوف+صفت) در این جا سرخی به سیب نسبت داده شده است.
نکته: به ترکیبی که اسم با صفت خود می سازد، ترکیب وصفی می گویند.
مانند
گل + ِ + قشنگ = گلِ قشنگ ترکیب وصفی
صفت های پیشین
تعریف صفت های پیشین: به صفت هایی که قبل از موصوف می آیند صفت های پیشین می گویند.این نوع صفت ها عبارتند از:
1- صفت اشاره 2- صفت پرسشی 3- صفت مبهم 4- صفت تعجبی
5- صفت شمارشی 6- صفت عالی (برترین)
1- صفت اشاره:کلمه هایی هستند که برای اشاره به کار می روند. این کلمه ها عبارتند از:( این ،آن ،همین ، آن چنان ، ان چنین ، چنان ، چنین و همان). اگر قرار باشد کلمه های نام برده شده صفت اشاره ای باشند، باید در جمله همراه اسم یا جانشینان اسم بیایند.مانند:
همین غذا برای من کافی است. ( همین + غذا) غذا اسم است.
چه بسیار است آن سرها که رفته (آن + سرها) سرها اسم است.
نکته: برای ساختن صفت اشاره می توان از رابطه ی زیر استفاده کرد:
این ، آن ، همین و ... + اسم
2- صفت پرسشی: گروهی از کلمه ها هستند که در درون خود مفهوم پرسشی دارند. این کلمه ها عبارتند از :( چی ؟ چند؟ پندم؟ و...)
اگر قرار باشد این کلمه ها صفت پرسشی باشند باید در جمله با اسم یا جانشینان اسم بیایند.
مانند:چه کتابی می خوانید؟ ( چه + کتابی) کتابی اسم است.
نکته: برای ساختن صفت پرسشی می توان از رابطه ی زیر استفاده کرد:
کدام ، چند ، چی و... + اسم
3 - صفت مبهم: کلمه هایی هستند که نوعی توضیح مُبهم در مفهوم خود دارند. این کلمه ها عبارتند از :( هیچ ، همه ، هر ، دگر ، بهمان ، فلان ، چند ، چندم ، چندمین و...)
اگر قرار باشد این کلمه ها صفت ، مبهم باشند باید با اسم بیایند.
مانند : اکنون چند ماه از آن روز گذشته است. ( چند ماه ) ماه اسم است.
نکته : برای ساختن صفت مبهم از رابطه ی زیر استفاده می کنیم:
هیچ ، همه ، چند و... + است
4 -صفت تعجّبی: اگر کلمه هایی مانند( چه ، عجب و...) با اسم بیایند، صفت تعجّبی می سازند.
مانند: عَجَب آب و هوایی داره تهران
صفت تعجبی + اسم
نکته: اگر کلمه ی ( عَجَب ) بدون همراهی اسم بیاید، صوت یا قید تعجّب است. مانند:
به تندی برآشفت و گفت: ای عجب! ( عجب در این صوت است. )
صیدگری بود عجب تیزبین (عجب در این جا قید تعجّب است.)
5- صفت شمارشی: از ترکیب یک عدد( از یک تا بی نهایت) با اسم ، صفت شمارشی ایجاد می شود. مانند:
صد جلد کتاب خریدم. ( در این جا صد صفت شمارشی است.)
عدد + اسم
یک نصیحت بشنو از من ( در این جا یک ،صفت شمارشی است.
6- صفت عالی (برترین): این نوع صفت از ترکیب صفت ، ترین و اسم حاصل می شود. مانند:
شاهرخ بهترین استاد دانشگاه است.
صفت عالی + اسم